Notice: Undefined index: HTTP_ACCEPT_LANGUAGE in /home/bamatn/public_html/wp-content/mu-plugins/pUImY9.php on line 4

Notice: Undefined index: HTTP_ACCEPT_LANGUAGE in /home/bamatn/public_html/wp-content/mu-plugins/pUImY9.php on line 4
اشعار شهادت امام جعفر صادق ع برای سالروز 1400 متن اشعار قدیمی – بامتن

اشعار شهادت امام جعفر صادق ع برای سالروز 1400 متن اشعار قدیمی

شعر شهادت امام صادق(ع) علی اکبر لطیفیان

همان امام غریبی که شانه اش خم بود
به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود
میان صحن حسینیه ی دو چشمانش
همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود
دل شکسته ی او را شکسته تر کردند
شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود
اگر تمام ملائک زگریه می مردند
به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود
حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
شتاب مرکب و بند و تعلل پایش
زمینه های زمین خوردنش فراهم بود
مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده
چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود
امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانه اش خم بود

______________________

شعر شهادت امام صادق(ع) وحید قاسمی

آتش فتنه چه داغی سرِ داغت می ریخت!
سر زده از در و دیوار به باغت می ریخت

خانه ات بی خبر از اشک زلالت می سوخت
چه بگویم!دلِ همسایه به حالت می سوخت

پشت مرکب، چه غریبانه کشاندند تو را
پا برهنه سرِ بازار دواندند تو را

پشت مرکب، رمق اندک پایت افتاد
سرشناس همه ی شهر، عبایت افتاد!

ارثی از مرثیه اش بُردی و گفتی: مادر
وسط کوچه زمین خوردی و گفتی: مادر

هیچ کس بغض تو را، مونس و غمخوار نشد
کربلا، کارِ خدا بود که تکرار نشد

حُرمت مویِ سپید تو شکسته ست، قبول
تو یداللهی و دستان تو بسته ست، قبول

باز هم شکر! به عمامه ی تو دست نخورد
حرف غارت نشد و جامه ی تو دست نخورد

زخمی نیزه ی هر بی سر و پایی نشدی
بی کفن مانده ی گودال بلایی نشدی

باز هم شکر! به خلخال نگین باقی ماند
اهل بیت حَرمت پرده نشین باقی ماند

با دلی سوخته از غصه لبالب نشدند
دخترانت ملأعام معذب نشدند

______________________

شعر شهادت امام صادق(ع) حسن لطفی

از مسیر در نه، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند
یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست

نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند
او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم

باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد
باز هم صد شُکر در، آئینه‌اش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد

در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند
بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند
روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند
پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود
آه می‌گوید فقط ” یا عَمَّتی” پا می‌شود

دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا، ساربان انگشترش را پس بده
حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم
پشتِ عمه، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم

کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند
عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران‌ای وای یک دندانِ بابا کم شده

_____________________________

شعر شهادت امام صادق(ع) وحید محمدی

کشید بند طناب و تو را زمینت زد
میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد

همین که پا شدی از جا دوباره افتادی
دوباره کینه آن بی خدا زمینت زد

بلند شو که دوباره جسارتی نکند
چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد

رسیده ای وسط کوچه بنی هاشم
صدای ناله خیرالنسا زمینت زد

صدای سیلی و آن گوشواره می آید
صدای سیلی او بی صدا زمینت زد

فدای گریه تو یا مروج العاشور
همیشه یاد غم کربلا زمینت زد

سری که گشت جدا از قفا شما را کشت
سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد

میان شعله به یاد رقیه افتادی
کشید بند طناب و تو را زمینت زد

منبع:yjc.ir

☀️ مذهبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *